منظومات ستایی اهوازی (سید احمد سعادتمند)

ساخت وبلاگ
لطیفه مکتبی در حومه بنگال۱_ مکتبی در حومه بنگال بوداو ستادش دشمن ابطال بود۲_کودکان بسیار و ادیانشان کثیرنوجوان برخی و جمعی هم صغیر۳_او ستاد بر نوجوانی کرد روکه توربت کیست بهر ما بگو۴_گفت او هستم مسیحی سرورماِبن و اَب ، روح القدس را یاورم۵_زد به چوب استاد او را کی فسونمانده ای بر سه خدایت تا کنون۶_از دگر پرسید و او هم گفت پنجهم بزد او را و دادش زجر و رنج۷_سومین هفده خدا بهرش شمرداین یکی هم چوب استادش بخورد۸_چارمی گفتا چل داریم خدامهر و ماه و آب و دریا و هوا۹_ شمه ای باشد از آن چل ای گرامگر بگویم میشود طول کلام۱۰_ چارمی هم خشم استادش بدیددر درون، دل از خدایانش برید۱۱_پنجمی گفتا مسلمانم ولیالفرار از اوستادم یا علی۱۲_با دویدن رفت از مکتب برونگشت پنهان در ورای یک ستون۱۳_پس ندایش داد استادش فلانتو زخشم و چوب من داری امان۱۴_باز آ، در مکتبت بی ترس و بیمتو بنام رب رحمان و رحیم۱۵_بازگشت و گفت استاد عزیززآن شدم از چون تو نیکو در گریز۱۶_دیدم آنکه چل خدا دارد بنامهم نمی باشد به نزد تو گرام۱۷_من که دارم یک خدا را دلخوشیاین گمان بردم مرا تو میکشی + نوشته شده در  جمعه بیست و چهارم فروردین ۱۴۰۳ساعت 23:25&nbsp توسط سید احمد سعادتمند  |  منظومات ستایی اهوازی (سید احمد سعادتمند)...
ما را در سایت منظومات ستایی اهوازی (سید احمد سعادتمند) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3setaei9 بازدید : 12 تاريخ : دوشنبه 3 ارديبهشت 1403 ساعت: 18:15